weerrr zahra
jaanam dekh lo mit ga'ee dooriyaan
عزيزم ببين كه همه دوريها از بين رفتند
main yahaan hoon yahaan hoon yahaan hoon yahaan
من اينجا هستم اينجا هستم اينجا هستم اينجا
jaanam dekh lo mit ga'ee dooriyaan
عزيزم ببين كه همه دوريها از بين رفتند
main yahaan hoon yahaan hoon yahaan hoon yahaan
من اينجا هستم اينجا هستم اينجا هستم اينجا
kaisi sarhaden kaisi majbooriyaan
ديگر هيچ مرز و هيچ مجبوري وجود ندارد
main yahaan hoon yahaan hoon yahaan hoon yahaan
من اينجا هستم اينجا هستم اينجا هستم اينجا
tum chupa na sakogi main voh raaz hoon
من رازي هستم كه تو نمي تواني پنهان كني
tum bhula na sakogi voh andaaz hoon
من طوري هستم كه تو نميتواني فراموش كني
goonjtaa hoon jo dil mein to hairaan ho kyoon
اگر صداي من در قلب تو ميپيچد چرا حيران ميشوي
main tumhaare hi dil ki to aawaaz hoon
من صداي قلب تو هستم
sun sako to suno dharkanon ki zubaan
اگر ميتواني بشنوي پس بشنو زبان تپشهاي قلب را
main yahaan hoon yahaan hoon yahaan hoon yahaan
از دوست داشتن گفتم ازمن بيزار شدي . ازعشق گفتم از من متنفر شدي . از ماندن گفتم ازمن دور شدي تو اي دوست بيا به من بياموز چگونه دوست داشتن را . بياموز معني عشق را وهميشه دركنارم بمان
تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نميکنم بي تو، يک عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي تماشاي تو، همين يک لحظه باقي است و شايد همين يک لحظه اجازه زيستن در چشمان تو را داشته باشم
براي دلتنگي هيچ بهانه اي نيست ! براي گريه ديگر شانه اي نيست ! ميدانم که فراموشم کردي زود !از من گذشتي گلايه اي نيست
Balab harf w badel faryad darum lailly rukhe dar khatir na shat darum laily
Gham e wiran gari karda ba janam laily bajai sena dard ab darum laily
Gule royat baharistan ashiq shamme gishohanat jan ashiq shukhan hay khoush nosha farinsh gazal hai tar dewana ashuq
Saret gir amadum dukhtar che khahi shudam ashuq azyen behtar che khahee
Tamam hasti yam yak shaher dill bod ke bakhshedam tura degar che khahi
Bro ke sakht weran am bro ke sakht barbadam az an roze hai sabzee eshq mazan zakhmam madi yadam
Bro ke besh azen dar man majal gham kashedan nest shuguftan fasel me khahad mara bali pariedan nest
Man atash khana ee dardam to bada wardi eshqee man ahang e dare tare
Che roze ha ke ba yade to montazir mandam
Che roze ha ke ba yade to montazir mandam che sham ha ke baye de to ashk sahar kardam
Che lahaza ha ke neshastam ba hasrate dedar che bar ha ke tamanay be samar kardam
Ba gosh jan man ay subh arzoo degar jahan tarana shreen eshq me khanad
Setara gan
sapida zulmat shab ra ze khwesh me darum
To choun setara yee roye ee khial angiz dar asman dill khuftam drukhshedi
to choun freshta ziba o chon elaha meher ba man muhabat o neroy eshq bakhsedi
اگر باد بودم می وزيدم،
اگر ابر بودم می باريدم،
اگر مهر بودم می تابيدم،
اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم،
اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم،
اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم،
اگر هيچ بودی از تو ابر سپيدی می ساختم،
از تو خورشيد با شکوهی بوجود می آوردم،
تو را نسيم ملايمی می کردم
از تو خدايی بزرگ می ساختم،
تا بدانی که فقط تو را دوستت دارم....
من به چشمان تو می اندیشم
و به تکرار هزاران دست
که تو را می نوشند
من به چشمان تو می اندیشم
و به شهری که تو را
با همه خوبی هات
به چراغان دروغین شبانش بخشید
و به دستان تو اموخت که تسلیم شوی
من به تکرار تو می اندیشم
و به غمبارترین لحظه ی خویش
که شکستی در من
و شکستم در خویش
اندیشیدن به تو دوست دارم.
من زندگی را در عشق ، عشق را در قلب و قلب را به خاطر اینکه آشیانه توست دوست دارم .
من اندوه را در اشک ، اشک را در چشم و چشم را به خاطر دیدن روی تو دوست دارم .
من عشق را در سکوت ، سکوت را در تنهایی ، تنهایی را به خاطر تپیدن قلبم ، تپیدن قلبم را برای تو و تو را همچو قلبم دوست دارم .
عشق زیباست که پر از اشک باشد ، اشک ز یباست که برای عشق باشد ، عشق ز یباست که برای تو باشد ، تو ز یبایی که برای من باشی.
البته این ها درخواستی بودند.....![]()
بعد از اولین نگاهت
من در شهرچشمانت گم شدم
کوچه های شهر،بوی آسمان می داد
روی بام خانه ها،لانه کرده بود فریاد
بعد از اولین نگاهت
خاطره هایم جان تازه ای گرفتند
و من با لحظه هایم همدم ناقوس شب شدیم
با انتظارت شراب می نوشم... خراب می شوم
بخواب می روم... خواب می بینم
بلند می شوم... آه می کِشم .
کتابِ خاطرات می گشایم... به فصل ِ تو می ایستم (سبز میشوم ، می بالم)
به راه می افتم ( زرد می شوم ، می ریزم ) .
به رویایم می نشینی... تاب می خوری... بی تابم می کنی
دستت می گیرم ( لبهایت می افتد.. چشمهایت ذوب می شود.. گونه هایت می چکد)
رهایت می کنم ( پرنده شکل می گیرد.. پرواز می بُرَد.. آسمان چاک می خُوَرد ) .
می خواهم بگویم : دوستت دارم ( زبان ِ جسارت نمی دانم )
می خواهم بمیرم ( بی تو از میلادی دوباره می ترسم )
ماندن را نمی خواهم ( نــــــا چــــــا ر م ... )
خواستم هديه اي برايت بفرستم:
گل گفت مرا بفرست ، با عطرخود او را شاد سازم ،
گفتم : اوخودش گل است؛![]()
![]()
خار گفت: مرا بفرست ، تا به چشم دشمنانش فرو روم ،
گفتم او آنقدر مهربان است كه دشمن ندارد؛
بلبل گفت مرا بفرست تا با آوازم او را شاد سازم،
گفتم: نه او خوش صداست
ناگهان صداي قلبم به گوشم رسيد؛ صداي تاپ تاپ قلبم بود كه مي گفت مرا بفرست تادوستش بدارم پس خالصانه به تو تقدیم میکنم ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
اينجا كلبه عاشقي من است
اين كلبه وسعتي دارد به اندازه دلم و فضايي به حجم حضورم
آنقدر بزرگ است كه صدايم از آن سو، اين سو به گوش نمي رسد كه مي گويم: سلام
و آنقدر كوچك كه گاهي مجبور مي شوم چشمهايم را براي ديدن كرانهايش خسته كنم
مي داني؟
اين كلبه برايم خيلي دوست داشتني است چون به اندازه همين جمله ساده و معصومانه است
مي داني؟
من همه گمشده هايم زندگي ام را در گوشه و كنار اين كلبه جستجو مي كنم
همه لحظات از دست رفته را مي خواهم جايي همين اطراف پيدا كنم
شايد نشود اما من مي گويم مي شود
مي داني؟
اين كلبه با وجود آنكه ديگر عصر سنگ و آهن سالهاست آغاز شده، روزگار سيماني و درخشندگي شيشه اي مدتها فرا روي انسان قرار گرفته، جاني دارد از جنس روح من، محبتم به تو و علاقه به بودن در كنارت. آنگونه بگويم كه اگر بداند روزي ماواي نخواهد بود، چه بسا در ساعتي و يا كمتر ديوارهايش فرو بريزد.وآتش عشقخاموش شود
مي داني؟
در دلم نامت را نجوا مي كنم و ديوار ها و پنجره نامت را در ميان چشمانم مي خوانند و با من در انتظارت مي مانند. مي داني؟ مي دانند كه من چقدر دوستت دارم. مي داني؟ مي دانند كه مي خواهم روزي دستت را بگيرم و تو را در كلبه عاشقي به تماشا بنشينم. آري تو را به تماشا مي نشينم روزي، تو را! اي همه چشمان من براي تماشا دوستت دارم
باز هم بنويسم؟
در دفتري بنويسم كه زمان در آن به عقب باز مي گردد,: ياد داري دفتري كه زمان در آن به عقب باز گردد؟؟ميگويي نه!!!! اما من خواهم نوشت
گوشه اي از كلبه، دستانم را به دور زانوان حلقه كرده ام و مي گويم دوستت دارم
و هرگز فراموشت نخواهم كرد هرگز تا ابد
ی کاش می توانستم آفتاب باشم تا تمام روزبالایت می تابیدم ای کاش می توانستم مهتاب باشم تا تمام شب ترا نگاه میکردم ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت رامی شستم ای کاش می توانستم ابرباشم تا سایه بانی ازمحبت رابرویت می گسترانیدم ای کاش می توانستم باد باشم تا تمام آه ناله تورا با خود می بردم ای کاش می توانستم بحرآب محبت باشم تا تمام تشنگی های ترا سیرآب می ساختم ای کاش می توانستم کوه باشم تا تمام فریادهای ترا دربین سخره هاخودجامیدادم ای کاش
گــــــــــــــــــــــــــــــــــل
گل سرخ : عشق آتشين مرا بپذير.
گل غنچه : برای نخستين بار قلبم بخاطر تو لرزيد.
گل شبو : در شب مهتاب رويت را می بوسم.
گل هميشه بهار : عشق تو برای هميشه در قلب من رخنه كرده.
گل نسترن : از عشق تو ناميدم.
گل ناز : ناز و دلبری، جامه ايست كه به قامت تو دوخته اند.
گل ياس : از من نخواه كه جز راستی سخن گويم ، من شيفته تو هستم.
گل نرگس : خود را اين همه سزاوار عتاب نمی بينم ، دلم از نامهربانيهای تو بستوه آمده است.
گل ياسمن : دستی است كه دامن دلدار می گيرد و زبانی است كه تمنا می كند.
گل مرسل : در واپسين دم زنده گی ، خوشبختی ترا می خواهم.
گل پژمرده : افسوس كه بهای عشقم را ناچيز پنداشتی.
گل لاله : تو كه دل مرا غم زده می خواهی ، اين من و اين دل دردمند من
گل شقايق : زندگيم فقط بخاطر عشق توست.
گل سفيد : می سوزم و می سازم.
الهی من نمی دانم
الــهی من نمی دانم بــه علم خــــود تـــو میدانی
کس شــد گـدا کس شد ابتر کس شد پادشاه یک کشور
کس برابر به خــــاکستر کسی را تاج سلطانی
الهی من نمی دانم بــــه علم خود تو میدانی
کس صالح کس شد گمراه کس شد مجنون سوی سحرا
رونـــــ با منزل لیلا به یک عالم پریشانی
الهی من نمی دانم به علــــم خود تو میدانی
یکی بیدل یکی بادل یکی دچار صد مشکل
یکـــی پاییبند آب وگل دگر مفتون بسمانی
الهی من نمی دانم به علم خود تو میدانی
اگر سبزه بودم
اگــــر سبزه بــودم بدامان صحــرا
سراغ تــو را از صبا می گــرفتــم
اگــر آب بــودم بــــه آغوش دریــا
سراغ تــرا از ناخــدا مــی گــرفتم
اگرچنگ وبودم به صد نازو افسون
به دامان پر مهر تو مـــی غنــــودم
اگــر مهــربان بودی ای نـــــازنیــم
زخــوبان ترا و تـــــرا مــی ستودم
اگر بهار بیاید
اگـــر بهــار بیایــد ترانه ها خواهم خــوانــــد
ترانه های خوش شعر عاشقانه خواهم خواند
بـــــه گهــــواره آغـــوش مــن چو آیی تـــــو
بگوش خــاطر تو من فسانه ها خواهم خــواند
گشــوده لانه عشق و فشانــده دانهء مهــــــــر
تــرا پــرنــدهء غمگین به آشیانه خواهم خواند
افسوس که عشق پاک
افسوس کــه عشق پاک تــو رنگ هوس گرفت![]()
اتش بجـــان این قمــــــــر زود رس گــــــرفت![]()
دانــــــی امیـــــد زنـــدگیـــــم بــود عشق تــــو![]()
رفتی و عشق آنچـــه به مـــن داد پـس گــرفت![]()
تــــا کـــی خــدا خــدا کنم ایــن دل ز دست تو![]()
شــد نــا امیــد و دامــــن آن داد رس گـــــرفت![]()
از دستت فغان فغان دارم
از دستت فغــان فغـــــان دارم
قلب خون چکان چکــان دارم
فـــرحتــــم را نــدیده بهـــاری
مــن بنالم چــو بلبــــــل زاری
صــد تیــر عشق تو ای دلبــــر
مــن به دل نهـــان نهــان دارم
ای پــری رو تــو بشنـو فغانـم
گــرچه پیرم بــه عشقت جوانم
صــد تیــر عشق تــو ای دلبـــر
مــــن به دل نهـــان نهـان دارم
از دستت فغــان فغــــــان دارم
قلب خـــون چکـان چکان دارم
از بــرای غم مــن سینهء دنیـــا تنـــگ است
بهــر این موج خروشان دل دریا تنــگ است
تا ز پیمــانهء چشمـان تــو سر مست شـــــدم
دیگــر انــدر نظرم دیدهء مینــا تنــــگ اسـت
بسکــه دل در سر گیسوی تو آویختــــه است
از بـــرای دل آشفتـــه مــا جــا تنــــگ است
گفتــه بــودی به دیــــدار من آیــی ز وفــــــا
فـرصت از دست مده وقت تماشا تنگ اسـت
ســـر بدامان تو زین پس نهم و نالــه کنــــــم
بهــر نالیدن مــن دامن صحــرا تنـــگ اسـت
مگـــر امــروز با بالیـــن من آیی کـه دگـــــر
عمـــر کــوتاه مرا وعده فــردا تنـــــگ است
خنـــدهء غنچه فــرو مــــرد زبیــــداد خــزان
چه توان کرد که چشم و دل دنیا تنــگ است
پیمان با تو بستم
آز آن روز کــــه پیمــان با تو بستــــم![]()
دوصـــد پیمان دیگـــر را شکستــــــم![]()
بـــــرای آنکــــه تنهــا از تــو بــاشـم![]()
زهـــر مهـــروی دیگــر دل گسستــم![]()
بــــه جـــام و ساغـــرم کــاری نباشـد![]()
کــه مــن پیمانـــــهء دیگـر شکستــــم![]()
از آن روز کـــه پیمــان با تــو بستــم![]()
دو صــد پیمــــان دیگــــر را شکستم![]()
گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیبا ترینها را بیافرینند ... !!!
عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــید مبارک
به شما دوستان از صمیم قلب تبریک میگویم
رمضـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان :
رمـــــــــــــضان را به همه دوستانم تبریک عرض میـــــــــــــکنم
امید رمضان خوشی در پیش داشته باشید

